نوشته شده توسط : سعید سمیرا

 

شما بایستی شماره خودتان را بر روی شماره‏ای که قصد دارید با آن تماس بگیرید دایورت کنید،

سپس از خط خودتان با خط خودتان تماس بگیرید! به همین سادگی و همین پیچیدگی که گفته شد!

جهت فهم بیشتر مثالی می‏زنیم:

فرض کنید شماره شما ۰۹۱۲۰۰۰۰۰۰۰ است. شماره فردی هم که قصد دارید با او تماس بگیرید (که خطش را دایورت کرده است) ۰۹۳۵۰۰۰۰۰۰۰ است.
در گوشی  به بخش مربوط به تنظیمات Divert (در بعضی گوشی‏ها Call Forwarding) بروید.
خط خود را بر روی شماره ۰۹۳۵۰۰۰۰۰۰۰ که شماره فرد مورد نظر است دایورت کنید.
اکنون توسط همین گوشی و همین خط خودتان که اکنون دایورتش کرده‏اید با شماره ۰۹۱۲۰۰۰۰۰۰۰ که شماره خودتان است تماس بگیرید.
با این کار خط طرف مقابل زنگ می‏خورد و شما بوق آزاد می‏شنوید که به منزله برقرای تماس مستقیم با فرد مورد نظر است؛ به این ترتیب از دایورتی که صورت گرفته عبور کرده اید.

این ترفند بر روی کلیه خطوط تلفن همراه اعم از همراه اول، ایرانسل و تالیا تست شده و قابل انجام است.
در پایان دقت کنید پس از برقراری تماس، خط خود را از حالت دایورت خارج کنید



:: بازدید از این مطلب : 1286
|
امتیاز مطلب : 137
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : شنبه 17 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

 

وقتی عصبانی هستید مواظب حرف زدنتان باشید

عصبانیت شما فروکش خواهد کرد

ولی حرفهایتان یک جایی باقی می مانند

برای همیشه . . .

.

.

.

نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم

تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی !

.

.

.

میدانی تنهایی کجایش درد دارد !؟

“انکارش” . . .

.

.

.

با گفتن : “عزیزم جایت خالیست”

نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر

فقط دلخوش می شوم که هنوز بود و نبودم برایت مهم است . . .

.

.

.

سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود

بپرس چگونه شب ها را  آسوده می خوابد . . . ؟

.

.

.

فرهاد میدانست صد سال نمیتواند کوه را بکند

فقط میخواست یک عُمر اسمش را با “شیرین” بیاورند . . .

.

.

.

حضور آرامت مدتهاست در کنارم نیست

ولی یاد تو مهمان همیشگی قلبم است . . .

.

.

.

من می بافم … او نیز می بافد …

من برای او کلاه تا سرش را گرم کنم

او برای من دروغ تا دلم را گرم کند . . .

.

.

.

تو که عشقو تو ویرونی ندیدی / شب سر در گریبونی ندیدی

نمی دونی چه دردی داره دوری / تو که رنگ پریشونی ندیدی . . .

.

.

.

اینجا بجز دوری تو

چیزی بمن نزدیک نیست . . .

.

.

.

من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست / آرزویم نظری روی تو و دیدن توست

من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم / با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم . . .

.

.

.

لعنتی

تمام این مدت دل داشتی و حکم لازم نکردی!؟

.

.

.

کاش خبر از این دل تنگم داشتی / کاش خبر از غصه و آهم داشتی

این دل شده مبتلا به تو ای دوست / کاش مرهمی برای دردش داشتی . . .

.

.

.

محبت چشمه ایست از جنس نور / هم ارادت هم سلام از راه دور . . .

 



:: بازدید از این مطلب : 1152
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : شنبه 17 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

 

خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم

و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . .

(کورش بزرگ)

.

.

.

یادمان باشد پیمانى راکه در طوفان با خدا مى بندیم

در آرامش فراموش نکنیم . . .

.

.

.

به خدا گفتم : به من همه چیز بده ، تا از زندگی لذت ببرم

خداوند فرمود : به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری . . .

.

.

.

یک دانه بذر میلیون ها دانه را با خود دارد. آیا وفور وغنای هستی را می بینی؟

خداوند در وجود ما هم “روحش” را به امانت گذاشته است

این همان “دانه الهی” است که باید آنرا با عشق و ایمان آبیاری کرد تا شکوفا گردد

.

.

.

معبودم!

متبرکم گردان به نامت

متبلورم گردان به عبادتت

متذکرم گردان به ذکرت

مرحمتم گردان به رحمتت

.

.

.

چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت

ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم

ساخته ای آباد از من بجا ماند . . .

.

.

.

الهی دانایی ده که در راه نیفتم

و بینایی ده که در چاه نیفتم

الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم

و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم . . .

.

.

.

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا

خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا . . .

.

.

.

خدایا !

من چیزی نمیبینم .

آینده پنهان است.

ولی آسوده ام ،

چون تو را می بینم

و تو همه چیز را . . .

.

.

.

با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود نام تو را می توان سرود

بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍

با دستهای روشن تو می توان گشود

.

.

.

ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی

هر دم که ترا دهم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی

هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیابی. . .

.

.

.

از تمام چیزایی که داری خدا رو جدا کن !

چی داری؟ هیچ

حالا به همه نداشته هایت ،خدا رو اضافه کن !

چه کم داری؟ هیچ

.

.

.

خدایا

همه دنیا بخواد و تو بگی نه /  نخواد و تو بگی آره ، تمومه

همین که اول و آخر تو هستی /  به محتاج تو محتاجی حرومه . . .

.

.

.

و تو این مهربانم مرا یاد کن ، آن دم که خدا را تلاوت میکنی

شاید به صداقت قلب پاکت ، من نیز اجابت شوم . . .

.

.

.

خدایا

شکرت میکنم بخاطر نداشته هام ، که اگه داشتم ارزششون  رو نمیدونستم

شکرت میکنم بخاطر هیچ چیز  و  همه چیز  . . .

خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم

و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . .

(کورش بزرگ)

.

.

.

یادمان باشد پیمانى راکه در طوفان با خدا مى بندیم

در آرامش فراموش نکنیم . . .

.

.

.

به خدا گفتم : به من همه چیز بده ، تا از زندگی لذت ببرم

خداوند فرمود : به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری . . .

.

.

.

یک دانه بذر میلیون ها دانه را با خود دارد. آیا وفور وغنای هستی را می بینی؟

خداوند در وجود ما هم “روحش” را به امانت گذاشته است

این همان “دانه الهی” است که باید آنرا با عشق و ایمان آبیاری کرد تا شکوفا گردد

.

.

.

معبودم!

متبرکم گردان به نامت

متبلورم گردان به عبادتت

متذکرم گردان به ذکرت

مرحمتم گردان به رحمتت

.

.

.

چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت

ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم

ساخته ای آباد از من بجا ماند . . .

.

.

.

الهی دانایی ده که در راه نیفتم

و بینایی ده که در چاه نیفتم

الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم

و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم . . .

.

.

.

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا

خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا . . .

.

.

.

خدایا !

من چیزی نمیبینم .

آینده پنهان است.

ولی آسوده ام ،

چون تو را می بینم

و تو همه چیز را . . .

.

.

.

با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود نام تو را می توان سرود

بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍

با دستهای روشن تو می توان گشود

.

.

.

ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی

هر دم که ترا دهم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی

هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیابی. . .

.

.

.

از تمام چیزایی که داری خدا رو جدا کن !

چی داری؟ هیچ

حالا به همه نداشته هایت ،خدا رو اضافه کن !

چه کم داری؟ هیچ

.

.

.

خدایا

همه دنیا بخواد و تو بگی نه /  نخواد و تو بگی آره ، تمومه

همین که اول و آخر تو هستی /  به محتاج تو محتاجی حرومه . . .

.

.

.

و تو این مهربانم مرا یاد کن ، آن دم که خدا را تلاوت میکنی

شاید به صداقت قلب پاکت ، من نیز اجابت شوم . . .

.

.

.

خدایا

شکرت میکنم بخاطر نداشته هام ، که اگه داشتم ارزششون  رو نمیدونستم

شکرت میکنم بخاطر هیچ چیز  و  همه چیز  . . .



:: بازدید از این مطلب : 1117
|
امتیاز مطلب : 123
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

 

میان انسان و شرافت رشته باریکی وجود دارد و اسم آن قول است . . .

(توماس براس)

.

.

.

چاله ی شکست پر است از انسان های تندرو . . .

.

.

.

بهتراست منفورباشی به خاطر چیزی که هستی

تا محبوب باشی به خاطرچیزی که نیستی . . .

.

.

.

چه تفاوت آشکاری است بین

هوسی که لذتش می رود و پشیمانیش می ماند

و طاعتی که رنجش می رود و پاداش ابدی دارد . . .

.

.

.

آدم مادی گرا ، جاده های احساسش کم رفت و آمد است . . .

(ارد بزرگ)

.

.

.

عشق مانند شن روان است، اگر به آن چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید

به آرامی پیمانه ای از آن بردارید تا روح شما را لبریز کند.

همچنان که شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست . . .

.

.

.

کسی هرگز نمی داند چه سازی می زند فردا

چه می دانی تو از دیروز چه می دانم من از فردا

همین یک لحظه را دریاب که فردا می شوی تنها . . .

.

.

.

وقتی با انگشت به کسی اشاره می کنیم

به یاد داشته باشیم که سه انگشت دیگر

به طرف خودمان بر گشته اند . . .

.

.

.

با آنچنان عشقی در قلبت زندگی کن که احیانا اگر به جهنم رفتی

خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند . . .

 



:: بازدید از این مطلب : 774
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

 

فاطمیه آمدوآن مونس و همدم کجاست؟ شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟

در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا ، تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست

.

.

.

ای تاج سر عالم و ادم زهرا / از کودکیم دل به تو دادم زهرا

ان روز که من هستم و تاریکی قبر / جان حسنت برس به دادم زهرا . . .

التماس دعا

.

.

.

در زمانیکه زمان یاد ندارد چه زمان / و مکانیکه مکان یاد ندارد چه مکان

دل من در بی یک واژه ی بی خاتمه بود / اولین واژه که آمد به نظر فاطمه(س)بود

.

.

.

دلم را با غم مادر نوشتن / غبار چادر خاکی نوشتن

خدا بر بیرق عشاق زهرا(س) / نوشت این طایفه شاه بهشتند . . .

.

.

.

غُربت آبادِ دیار آشناییها، بقیع!

همدم دیرینه غم هاى ناپیدا بقیع!

در تو حتّى لحظه ها هم بى قرارى مى کنند

اى تمام واژه هاى درد را معنى، بقیع!

 



:: بازدید از این مطلب : 1067
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390 | نظرات ()