دفتر نقاشی من تو شهر غم گم شده، به کی بگم با معرفت دلم برات تنگ شده؟
در این سکوت بی کسی پیدا نشد هم نفسی
دنیا با این وسعت خود شده به مثل قفسی
حالا دل شکسته من از این تن خسته من
راهی رو باز کرد به هوا رفت از پیشم،اون بی وفا
دیگه دل ها تو این روزها راست راستی بی وفا میشن
از سینه صاحبا شون وای که چه زود جدا میشن...
ای مایه اصل شادمانی ، غم تو / خوش تر از حیات جاودانی ، غم تو
از حسن تو رازها به گوش دل من / گوید به زبان بی زبانی ، غم تو . . .
...............................................
بی تو گلشن چو زندونه به چشمم / گلستون آذر ستونه به چشمم
بی تو آرام و عمر زندگانی / همه خواب پریشونه به چشمم . . .
...............................................
دور بودن از عزیزان مشکل است / امتحان با وفائی ، در جدائی حاصل است
گرچه من دورم ز پیشت ای رفیق/ دوریت دریا و یادت صاحل است . . .
...............................................
ای از خدا رسیده ، ای که تمام عشقی / در چسم خالی من ، روح کلام عشقی . . .
...............................................
نمیدانم گنجشک ها که شبیه هم هستند ، چه طور همدیگر و میشناسن
و نمیدانم چند نفر شبیه من هستند که تو دیگر مرا نمیشناسی . . .
...............................................
سیل دریا دیده هرگز باز نمیگردد به جوی / نیست ممکن هرکه عاشق شد
مگر عاقل شود . . .
...............................................
من اسیر واژه محبتم ، خالی از کینه دل و حسادتم
عاشق دست های با رفاقتم ، زندگی اینجوری داده عادتم . . .
...............................................
روزم خوش است ، چراکه برای تو میخوانم
شبم خوش است ، چراکه برای من میخوانی
روزگارم خوش نیست ، چراکه باهم نمیخوانیم . . .
...............................................
غمناک ترین ناله دلم ، بهانه دیدن توست ، تو بگو با دل بی قرارم چه کنم ؟
...............................................
گریه کن ای ابرک من همچون ستاره بر زمین
روز میلاد مرا در شب بی صحر ببین . . .
...............................................
عشق است در فال همه ، جز من که دارم واهمه . . .
...............................................
در ان زمان که وفا قصه برف و تابستان است ، و صداقت گل نایابی است
به چه کسی باید گفت ، با تو خوشبخت ترین انسانم . . . ؟
...............................................
کاش میشد همچو آواز خوش یک "دوره گرد"
زندگی را بار دیگر ، دوره کرد . . .
...............................................
بعد تو دگر هستی ما پا نگرفت / بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت
در کلبه تنهائی خود پوسیدم / بعد از تو کسی سراغ ما را نگرفت . . .
...............................................
به سکوت سد مرداب قسم که تو نیلوفر چشمان منی
و دل خسته من میترسد که تو پژمرده شوی
که تو مرا به فراموشی شب ها سپری
که مبادا به دلم زنگ سیاهی بزنی
و به شب های امیدم تو تباهی بزنی
...............................................
گر تو را با ما تعلق نیست ، مارا شوق هست
گر تو را بی ما صبوری هست ، ما را تاب نیست . . .
...............................................
زندگی در گذر حادثه هاست ، گاه تلخ است و گهی شیرین است
دل ما در پس این تلخی و شیرینی هاست ، صاف و صادق بماند زیباست . . .
...............................................
من غروب غم انگیز خورشید را زمانی دوست دارم که بدانم فردایش تو را میبینم . . .
...............................................
دل من ترانه دارد ، غم عاشقانه دارد / به هوای روی ماهت ، همه شب بهانه دارد . . .
...............................................
دیروز رفته بودم کتاب فروشی که یکدفعه یه کتاب صورتی رنگ توجهمو جلب کرد. اسمش "عشق" بود. بازش کردم دیدم نوشته: بخش نخست: صداقت..
...............................................
تو مثل اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر، مثل تقدیر، مثل قسمت، مثل الماسی که هیچکس، واسه اون نذاشته قیمت..
...............................................
سهم هر کسی که باشی خوش به حال روزگارش، آخه پاییز و زمستونش میشه رنگ بهارش..
...............................................
ببین که چشم عاشق، داره ستاره میشماره
به انتظار چشمات، هر شب داره می باره
:: بازدید از این مطلب : 550
|
امتیاز مطلب : 104
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32