نوشته شده توسط : سعید سمیرا

حتما کسانی که برنامه فوتبال برتر رو تماشا کردن شاهد پخش چندین باره سوال اس ام اسی جالب و بی ربط این برنامه شدن. در زیر سوالاتی از این دست برای برنامه های آتی سیما پیشبینی می كنيم:





سوال سریال جواهری در قصر:

مهمترین عامل شکست اطرافیان یانگوم در توطئه علیه او چیست!؟

1) توکل یانگوم

2) الطاف خفیه الهی

3) شکست طاغوت

4) پیروزی مستضعفین





سوال برنامه سینما یک:

رمز موفقیت سینمای هالیوود چیست؟

1) اصوات کریهه

2) صور قبیحه

3) حاج آقا براد پیت

4) صهیونیسم جهانی





سوال برنامه کودک و نوجوان:

چرا بی بی به مجید اجازه خوردن میگو نمی داد!؟

1) جهل و نادانی

2) تبلیغات دشمنان اسلام

3) تشویش اذهان عمومی

4) ایمان ضعیف







:: بازدید از این مطلب : 607
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

تا پیش از این و براساس توطئه‌ای که دشمنان طراحی کرده بودند، گمان می‌شد که دانش ربطی به دختر یا پسر بودن دانش‌آموزان ندارد. این در حالی‌ است که وجود تفاوت بسیار زیاد میان دختران و پسران اگر از دید مردم عادی یا فریب‌خوردگان پنهان بماند هیچ‌گاه از دید وزیر آموزش‌و‌پرورش پنهان نخواهند ماند. این هفته حاجی‌بابایی، وزیر آموزش‌و‌پرورش از پیگیری طرح جداسازی کتب درسی دختران و پسران توسط این وزارتخانه خبر داد که بسیار دلگرم‌کننده بود. ما علاوه بر گرم کردن دل، کمک و پیشنهاد هم در این زمینه بلدیم. در زیر چند نمونه از مطالب کتاب‌های جداسازی شده مطابق سیاست‌های وزارت آموزش‌و‌پرورش برای الگوبرداری آورده شده‌اند.

ریاضی پسران: 2+2 مساوی است با 4. فوق‌فوقش 5.
ریاضی دختران: 2 تا گل داریم 2 تا گل دیگه هم می‌ذاریم کنارش که به مامانمون هدیه بدیم؛ مجموعا میشه یه دسته گل.

جغرافی پسران: اگر دست راست خود را به طرف شرق و دست چپ خود را به طرف غرب بگیریم، شمال در پیش‌رو و جنوب در پشت سرمان خواهد بود.
جغرافی دختران: اگر قادر به تشخیص دست راست و چپ خود باشیم، بهتر است به خانه بخت رفته و دل وزیر آموزش‌و‌پرورش را که بارها اعلام کرده از ازدواج دانش‌آموزان دختر استقبال می‌کند، شاد كنیم.

ادبیات پسران: درس «حسنک وزیر» از تاریخ بیهقی...
ادبیات دختران: درس «مرضیه وزیر» از تاریخ ...

انگلیسی پسران:
I want to go to the garden with my friends
انگلیسی دختران:
I want to go to the kitchen and cook the dinner for my lord husband

تاریخ پسران (پس از حذف پادشاهان و لشکرکشی‌ها که دولت وعده‌اش را داده(: یونانی‌ها به سرکردگی یک یارویی حدود دو هزار سال پیش به ایران حمله کردند و عده‌ای از مردم را کشتند و یک سلسله‌ای را منقرض کردند اما پس از اندکی خودشان هم رفتند وردست بابایشان.
تاریخ دختران (پس از اصلاحات مذکور): یونانی‌ها یک زمانی به ایران آمدند و سعی کردند به‌جای خورشت پلو بادمجون غذای پلاخورشتوس یونانی را که اصلا هم خوشمزه نبود، رواج بدهند اما نتوانستند. طرز تهیه خورشت پلوبادمجون به شرح زیر است...

فلسفه پسران: سقراط فیلسوفی یونانی بود که پیوسته در طلب حق بود و لقب شهید راه حقیقت گرفت.
فلسفه دختران: زن سقراط پیوسته در تعقیب شهید راه حقیقت بود و دمار از روزگار او درآورد.

فیزیک نور پسران: در انعکاس یک تصویر در آینه بین فاصله كانونی آینه(f) و فاصله جسم از آینه(p) و فاصله تصویر از آینه (q) رابطه وجود دارد.
فیزیک نور دختران: در انعکاس تصویر در آینه همیشه بین نجابت، زیبایی و شوهرداری باید نسبت وجود داشته باشد.



:: بازدید از این مطلب : 548
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه‌ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...

صبحانه:
وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو ...
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام
فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود...
هوووو.... بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)

بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا!



:: بازدید از این مطلب : 549
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

-سال 1332


دختر خانواده همراه با مادرش کنار حوض روی تخت چوبی نشسته اند و یک ظرف هندوانه قرمز جلوی شان است. همسایه تعریف می کند: دختر خانواده برای دختر آره زری جون، داداش فرمونم وقتی شنید این پسر لاغرمردنی به من متلک گفته همچین زدش که به سوسک می گفت خرس قطبی تازه خود داداشم هم گفته می خواد برام یه شوهر خوب پیدا کنه مادردختر می گوید

خدا سایهء مرد را از سر هیچ خونه ای ورنداره!

-سال 1342

پدر خانواده با عصبانیت وارد اتاق می شود و پس از آنکه کمی جَنَم رو کرد و چهار تا کاسه کوزه را زد شکست، فریاد می زند: دخترهء چشم سفید حالا واسهء من دانشگاه قبول میشه چشمم روشن...

مردم از فردا نمی گویند آقا رضا غیرتِ تو شکر؟ هیچی دیگه ولش کن فردا می خواهد شلوار مدل برمودایی و مانتوی بدن نما بپوشد و نوبل صلح هم بگیره...

زن اگر اجنبی ها بهش نوبل صلح بدهند مردم چی می گویند؟مادر خانواده با لحن التماس آمیز می گوید:

مرد، حالا چرا شلوغش می کنی؟ نوبل و برمودا چیه؟ دخترمون فقط

دانشگاه قبول شده، همین این قدر سخت نگیر...





بالاخره با اصرارهای مادر، پدر قبول می کند دخترش به دانشگاه برود وقتی پدر قانع شده سیگارش را روشن می کند و مادر می گوید:

مرد، خدا سایهء تو را از سر ما کم نکند!

-سال 1352

فریادِ مردِ خانواده تمام کوچه را پر می کند چی؟! می خواهد برود سرِ کار؟! یعنی من این قدر بی غیرت شدم که دخترم بره سر کار و پول بیآره تو خونه؟ پس من اینجا هویجم؟ مگر این که بابت این بی آبرویی از روی نعش من رد شوید...

کسی از روی نعش مرد خانواده رد نمی شود ولی دختر خانواده هم چند ماه بعد با وجود غرغرهای پدرش بالاخره سر کار می رود

صدای مادر خانواده به گوش می رسد

… مرد، خدا تو را برای ما حفظ کند



-سال 1382

مرد خانواده:

آخه خانم این چه وضعیه؟ روز اولی که آمدی خواستگاریم، گفتم دلم نمی خواهد زنم از این مانتوها بپوشد و آرایش کند، گفتی دورهء این اٌمٌل بازی ها گذشته، ما هم گفتیم چشم!

بعد گفتی اگر خانه خریدی به جای مهریه خانه را به نامم کن، گفتم چشم!

آن اول حق طلاق را هم از ما گرفتی، حالا هم می گویی بنشینم توی خانه بچه داری کنم؟

زن:

عزیزم مگه چه اشکالی داره؟ مگه تو ماهی چقدر حقوق می گیری؟ تمام حقوقت هم بابت کرایه تاکسی، خرج ناهار خودت و مهد کودک بچه و جریمهء ماشینت می رود.

حالا اگر بنشینی توی خانه و از بچه نگه داری کنی هم خرجمان کم می شود هم بچه مان وقتی بزرگ شد از کمبود محبتِ پدر و مادر رنج

نمی برد آفرین عزیزم... خدا سایه ات را(فعلا)رو سر ما نگه دارد....

-سال 1482

زن خانواده:

عزیزم تو که انقدر فسیل نبودی

. مثلا توی دوستانت به روشن فکری معروفی. آخه چه اشکالی دارد؟

این همه سال ما زن ها بچه دار شدیم حالا به کمک علم چند وقتی هم شما مردها از این کارها بکنید اصلا مگر نمی گفتی جد بزرگت همیشه می گفته: چه مردی بود کز زنی کم بود؟

پس از مقداری بحث منطقی مرد بالاخره قبول می کند و نه ماه بعد وقتی بچه بغل وارد خانه می شود زن با عشوه می گوید

مرد...یعنی سایه تو تا کی بالای سر ماست؟

-سال 1582

چند تا مرد دور هم نشسته اند و در حالیکه سبزی پاک می کنند آهسته مشغول تبادل نظرند.
می گویند هدف این جنبش بازگرداندن حق و حقوق ضایع شدهء - آره

حق با آقا جمشیده... مردهاست
ببینید این زن ها چقدر از ما سواستفاده می کنند؟ تا وقتی خونهء بابامونیم باید آشپزی و بچه داری و اینها را یاد بگیریم و توسری بخوریم، بعدش هم بدون مشورت زنمان می دهند و زنمان هم مارا استثمار می کند... اسم این جنبش سیبیلیسم است
خب می گفتم و...

در این حال با ورود خانم یکی از آنها بحث به زیاد بودن گِل سبزی کشیده می شود!

زن می گوید:

خدا سایهء شما مردها را از سر سبزی ها کم نکند




-سال 1882

رادیو، موج FM، شبکهء پیام (صدای یک خانم)

بااعلام ساعت نه شب شما خانم های عزیز را در جریان آخرین اخبار رسیده قرار می دهم

. به گزارش خبرگزاری بانوپرس دقایقی قبل سایهء آخرین نمونهء نادر از جنس<مرد> از روی کرهء زمین محو شد!

پس از پایان عمر این آخرین بازمانده از شاخهء زینتی مردها از این پس نام این موجودات را فقط در کتاب های تاریخ می توان پیدا کرد

ساعت10 با خبرهای جدیدی در خدمت شما خانم های عزیز خواهم بود

. !دینگ دینگ



:: بازدید از این مطلب : 965
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

خدایی ایول به این پسر!

به این می گن نامه عشقولانه !

1-محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم

2-دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو

3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم

4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و

5-این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید

6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که

7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما

8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و

9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم

10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع

11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را

12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم

13-خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که

14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش

15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر

16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که

17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش

18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین

19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه

20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که

21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .


و در آخر اگر می خواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان(متن های آبی را بخون) !!!



:: بازدید از این مطلب : 550
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

 

از درد های کوچک است که آدم می نالد


 وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی ...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


وسعت زندگي هركس به اندازه ي وسعت انديشه ي اوست.
"نيچه"


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


همیشه فکر می کنیم چون گرفتاریم به خدا نمیرسیم ولی در حقیقت چون به خدا نمیرسیم گرفتاریم !


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

محبوب ترین فرد کسی است که هم خود با نشاط است

هم به دیگران نشاط میبخشد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 

چه ساده بودم که گمان میکردم


به دورم می گردند کسانی که دورم میزدند!!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 به خاطر بسپاریم همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است:

 آرام، بی صدا، همیشگی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


چه بی رحمانه... تمام آرزوهای کودکی مان را به دار قصاص آویختیم!!

 به حکم بزرگ شدنمان


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو نامحدودی پس نامحدود ببین و نامحدود بیندیش


اما یادت باشه که توان تو محدود به حدودی است که خود ساخته ای


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

وقتی کسی پشت سرت حرف میزنه یعنی دو قدم ازت عقب تره  و تو دو قدم از اون جلوتر


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

خدایا..  تقدیر دوست عزیزم را زیبا بنویس تا جز لبخند از او نبینم..


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 

کمی عقل سلیم، اندکی اغماض و قدری خوش اخلاقی داشته باشید


آنوقت خواهید دید در این دنیا چقد آسوده و خوشبخت خواهید بود..


سامرست موام


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

غنچه خوشبختی در جای تاریک و بی صدا و گودی پنهان است که بسیار نزدیک به ماست ولی ما کمتر از آنجا می گذریم و آن دل خود ماست.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

با همه چیز در آمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو


در انزوا، پاک ماندن نه سخت است ، نه با ارزش


دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


خداوند بی نهایت است:اما"به قدر نیاز تو"فرود می اید.

"به قدر ارزوی تو "گسترده می شود

و "به قدر ایمان تو"کارگشاست.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

آرزوی دراز خدا انسان است

خیال نازک و لطیف و شکننده ی خدا انسان است

و انسان نمی داند ! 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


میان انسان و شرافت رشته باریكی وجود دارد و اسم آن قول است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یك هنجارهمیشگی است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بدبختی تنها در باغچه ای كه خودت كاشته ای می روید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

وقتی کسی نیست که به او فکر کنی به آسمان بیندیش

چون در آنجا همیشه کسی هست که به تو فکر میکند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دعا بهترین هدیه رایگانی است که می توان

به هر کس داد و پاداش بسیار برد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکن:

اعتماد ، قول ، رابطه و قلب

زیرا وقتی این ها می شکنند صدا ندارند !

ولی درد بسیاری دارند

چارلز دیکنز

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 
همانطور که گل سرخ رو

با خارش دوست داری ؛

دیگران رو هم با عیوب شون

دوست بدار !

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


دور باش اما نزدیک،

من از نزدیک بودن های دور میترسم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


نه از آغاز چنین رسمی بود و نه فرجام چنین خواهد شد كه كسی جز تو - تو را دریابد . تو در این راه رسیدن به خودت "تنهایی !!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در میزان اعمال چیزی سنگین تر از خوش اخلاقی نیست..

پیامبر رحمت (ص)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


خاموش باشیم، زیرا در آن زمان است كه صدای نجوای خدا را خواهیم شنید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انسان آزاد آفریده شده است اما همیشه در زنجیری است که خود بافته است

ژان ژاک روسو

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همیشه ان کســـی برنده است کـه دل دارد
نه ان کســــی که دل داده است !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 مــیان


 میــرن


 میگـــذرن


روزایِ سختِ زندگـــی..


غـــم ِ شان را مخور !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


گذار جهان هر چه باشد، تو همیشه لبخند بزن تا جهان تو را  خندان نماید. کنفوسیوس

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


آنچه را كه می دانید زیر پا نگذارید این تمام عرفان است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

این روزا آدما قیمت هر چیز رو می دونن , ولی ارزش هر چیز  رو  نمی دونن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

لبخند بزن بدون انتظار پاسخی از دنیا

 و بدان که روزی آنقدر شرمنده می شود که  به جای پاسخ به لبخندهایت

با تمام سازهایت می رقصد

باور کن

 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سراب، تنها تشنگان را می‌دواند... سیراب که باشی حقه‌اش از جا تکانت نخواهد داد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یکی زود به ستوه می آید، زود می رنجد، زود می رود، زود بر می گردد... یکی به ستوه نمی آید، نمی رنجد، دیر می رود, برنمی گردد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از تاریکی نترس، نزدیک‌تر بیا! این دل دریچه‌ای دارد که رو به آفتاب باز می‌شود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


خداوندا مرا از کسانی قرار دِه که دنیاشان را برای دین اشان میفروشند،نه دین اشان را برای دنیاشان-دکتر علی شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


عشق، هوس محبوب شدن نزد معشوق است.
- زابوتن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انسان ها به ناگهان شکسته نمی شوند، این ماییم که دیر به دیر نگاهشان میکنیم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی، ببین چه چیز را از دست دادهای که چنین موفقیتی را به دست آورده ای

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امواج زندگی را با آغوش باز پذیرا باش، حتی اگر تو را به قعر دریا ببرد...آن ماهی که همیشه بر سطح آب می بینی مرده است...

 



:: بازدید از این مطلب : 560
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 562
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

من به آمار زمین مشکوکم. 

  

 

            اگر این شهر پر از آدمهاست ...

                          پس چرا این همه دلها تنهاست.

 

این روزها با هر کی تماس می گیرم، میگم چرا کم پیدایی؟، میگه به خدا درگیر کار و گرفتاری ام.

نمی دونم آمدیم زندگانی کنیم یا زنده مانی(کار و گرفتاری)



:: بازدید از این مطلب : 573
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 514
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید سمیرا

از بچه‌های کودکستان سوال زیر پرسیده شد:


«اتوبوس شکل زیر به کدام طرف حرکت می‌کند؟»

 

 

به دقت به شکل نگاه کنید.

جواب سوال بالا را می‌دانید؟

تنها دو جواب وجود دارد: «چپ» یا «راست»

درباره‌اش فکر کنید …

واقعاً جواب منطقی دارد

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

تمام بچه کودکستانی‌ها جوابشان این بود: به طرف چپ.

وقتی از آن‌ها پرسیده شد: «چرا فکر می‌کنید که اتوبوس به طرف چپ حرکت می‌کند؟»

جواب همه‌شان این بود: «چون درب اتوبوس دیده نمی‌شود!!!»



:: بازدید از این مطلب : 633
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()